-
فارسی و انگلیسی
دوشنبه 7 آذرماه سال 1390 11:33
گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود زندگی عشق اسارت قهر آشتی .... همه بی معنا بود IF FLOWER HAD NO JAG IF HEART HAD NO RUE IF SWALLOW ,S CAGE WASN,T NARROW LIFE LOVE BONDAGE MIFF .... ALL OF THEM HAVE NO MEAN TODAY
-
تولد
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 17:59
سلامی دوباره به برو بکس قلم صنع فردا تولدمه آره میدونم که میدونین الان تو کافی نت هستم دارم واستون مینویسم با یه تیپ که همه دهنشون وا مونده یه ذره ارایش که زیر چشممو آبی زدم کلاه به سر پوتین و نیم پالتو تنگ واااااااااای خودم خجالت میکشم اما اومدم بیرون که بگم منم هستم
-
Rain of love...
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 11:03
I sit here thinking alone in the rain, thinking of my sorrow, misery, and pain. I sit here listening to the thunder crashing down, knowing my life is better when you're around. As I sit here watching the storm roll on, all I think about is you, and how you are gone. As I look at the dark clouds above, I sit here and...
-
You R my life,my heart & my soul
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 11:02
Every day i wake up.. Just to spend one more day of my life with u Every night that I go to sleep Is only to dream about you Every time I dress up well Is for you to compliment me Everytime a smile on my face Indicates you presence near me A smile is what comes naturally The moment I c u or think about u And also I...
-
One day you found a heart
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 11:01
One day you found a heart Without knowing it had been broken in more ways than one With unending love & care as gentle as the petals on a rose , you taught it to love again A kind of love that knows no bounds To love more than it knowe it ever could , infinitely It beats , knowin that there’s more that comes Every...
-
My heart will go on
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 11:01
Every night in my dreams. I see you. I feel you That is how I know you go on Far across the distance and spaces between US You have come to show you go on Near. Far. Wherever you are I believe that the heart does go on Once more. You open the door And you re here in my heart And my heart will go on and on Love can...
-
I was born to love you
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 11:00
I was born to love you With every single beat of my heart Yes, I was born to take care of you Every single day I was born to love you With every single beat of my heart Yes, I was born to take care of you Every single day of my life You are the one for me I am the one for you You were made for me You're my ecstasy If...
-
If I Had
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 10:59
If I had a penny for every time you've crossed my mind I'd be the ruler of the free world If I had a nickel for every time I've wanted you near and here I could buy you what you want If I had a dime for every time I smile when I see you I wouldn't know what to do If I had a quarter for every time your presence makes...
-
One Day, You 'll Look
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 10:58
One Day, You 'll Look To See I've Gone But Tomorrow May Rain So I Follow The Sun..n One Day, You 'll Find I Was The One But Tomorrow May Rain So I Follow The Sun..n And Now The Time Has Come, And So My Love I Must Go..o And Though I Loose A Friend, In The End You Mey Know..w o..o..ooo One Day, You 'll Find I Was The...
-
One Day, You 'll Look
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 10:57
One Day, You 'll Look To See I've Gone But Tomorrow May Rain So I Follow The Sun..n One Day, You 'll Find I Was The One But Tomorrow May Rain So I Follow The Sun..n And Now The Time Has Come, And So My Love I Must Go..o And Though I Loose A Friend, In The End You Mey Know..w o..o..ooo One Day, You 'll Find I Was The...
-
Power of afrind
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 10:56
As im a wakened swiftly from a deep and peaceful sleep My heart is racing wildly Like a million little feet. The panic that I used to feel Has turned to something new A feeling of strength and power That I have somehow learned from you. You have empowered me To take a look within And find the love of afriend Where...
-
بی منظور جهت رفاه
شنبه 16 مهرماه سال 1390 12:50
-
سوالی از یه دوست
جمعه 15 مهرماه سال 1390 15:59
سلام به کسی که پیغامش ذهنمو در گیر خودش کرده ببخشید اگه سر زدین به وبلاگم کمی بیشتر توضیح بدین منظورم همان استاد شیرین سخنم هست من واقعا گیج شدم
-
صندوق پستی پیلار
جمعه 1 مهرماه سال 1390 10:45
سلام بچه ها من تو این بخش به سوالات و انتقادات و پیشهادات شما دوستان پاسخ مدم عزیز ی از من پرسیده چطور با دل کنار بیام در حالی که عاش یه نفره اما عقل و منطق قبول نمیکنه.. برای دل سخته قبول کردن واقعیت اما اگه شرایط جوریه که این عشق به صلاح نیست بهتر ه که اصلا یک لحظه هم ادامش ندی...... پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی...
-
پروانه و شمع
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1390 14:04
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت بیچاره از این عشق فقط سوختن آموخت فرق من و پروانه در این است به عالم او بال و پرش سوخت ولی من جگرم سوخت
-
عشق خرکی
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 13:26
حتما بخونید خیلی باحاله Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی پیش برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری خرمادربگفتا ای پسرجان تورا من دوست دارم بهترازجان زبین این همه خرهای خوشگل یکی کن نشان چون نیست مشکل خرک ازشادمانی جفتکی زد کمی عرعرنمود وپشتکی زد...
-
زیباترین قلب
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 13:14
روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد. جمعیت زیاد جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشهای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیدهاند. مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت. ناگهان پیر...
-
داستان دیوانگی و عشق
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 13:13
زمان های قدیم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمین باز نشده بود. فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند. ذکاوت گفت بیایید بازی کنیم. مثل قایم باشک! دیوانگی فریاد زد: آره قبوله من چشم می زارم! چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد٬ همه قبول کردند. دیوانگی چشم هایش را بست و شروع به شمردن کرد: یک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... ! همه به...
-
هنوزم دوستت دارم
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 13:11
از عشق : یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی باشه.....
-
پیرمرد عاشق!
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 13:10
تا حالا فکر کر دین که پیر مردها و پیر زن ها هم متونن عاشق تر از ما باشن؟؟؟؟ پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند...
-
مرد نابینا
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 13:08
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را...
-
تنها راه رسیدن
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 13:07
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده...
-
رنگ عشق
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 13:03
دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت که از تمام دنیا تنفر داشت و فقط یکنفر را دوست داشت دلداده اش را و با او چنین گفته بود « اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس **** گاه تو خواهم شد » *** و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا...
-
عکس های عاشقانه
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 12:51
-
SMS های عاشقانه
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 12:37
می خوام به سردی شب هام بخندم / می خوام به پوچی فردام بخندم / وقتی می بینمت با دیگرونی / تو اوج گریه هام می خوام بخندم / می خوام داد برنم تنهای تنهام / می خوام وقتی میگم تنهام بخندم ای عزیزم یه چیز میگم که یادت باشه / قول بده که همیشه به یادم باشی ، باشه ؟ نهادم بر لبت جان و دل فدا کردم / گر صد جان دگر داشتم فدایت می...